کد خبر: ۳۳۷۹۱۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۱۷
با سيدمحمود دعايي درباره رحلت پدر و پسران تاريخي و به بهانه سالگرد حاج احمد خميني
اشاره:
چشمم به جعبه دستمال كاغذي روي ميز است و دست و پا گم كرده از اشكي كه روي صورتش نشسته، جعبه را ميگيرم سمتش. اما از گوشه عبايش يك دستمال سفيد نخي بيرون ميآورد و صورتش را پاك ميكند. چهل سال از روزي كه صدايش كردند و خبر دادند كه رفيقش تمام كرده، گذشته. اما خاطره آن روز، همچنان بعد از چهل سال آنچنان روشن و شفاف است كه اينطور به وقت روايت از او، بغض ميكند و نميتواند مقابل اشكي كه سرازير ميشود مقاومتي داشته باشد. اما وقتي پاي رفاقت و از دست دادن رفيق به ميان ميآيد، سيد محمود دعايي، سكاندار مقاوم روزنامه «اطلاعات» هم نميتواند مقابل بغض بايستد و شبيه يك روزنامهنگار حرفهاي كه ياد گرفته احساسات را وارد گزارش نكند، روايت كند كه روزگار شهادت مصطفي خميني چطور شد و امام خميني چه كرد و در عراق چه اتفاقهايي افتاد.
روايتي كه ابتداي گفتوگوي ما است براي گزارشي از رحلت يك پدر و دو پسر مهم در تاريخ ايران. پدر و پسراني كه اگر نبودند، احتمالا روايت تاريخ ما هم شكل ديگري به خود ميگرفت و گزارش روزهايي كه خبر درگذشت آنها رسيد و وقايع آنروزهايي كه حالا ديگر ردي از خاطره روي آن نشسته، ميتواند يك بازبيني دوباره باشد، به آن نقاطي كه معمولا در تاريخ كسي دوباره به آنها نگاه نميكند و هميشه كماهميتتر از روزها و سوژههاي ديگر باقي ميمانند. اما سيدمحمود دعايي نه به عنوان يك چهره سياسي كه به عنوان يك روزنامهنگار قديمي و قدر، روايتگر مهم اين گزارشها بود تا در سالنامه اعتماد، روايتهايي از روزگار دور و مرگ چهرههاي مختلف داشته باشيم. گفتوگو با دعايي در اولين روزهاي اسفند انجام شد و در همان ابتداي گفتوگو هم به نزديكي سالگرد يادگار امام اشاره كرد. سالگرد وفاتي كه امروز است و به بهانه آن، اين گفتوگو را از سالنامه تازه منتشر شده «اعتماد» بيرون كشيديم و در صفحات داخلي روزنامه، براي بار ديگر منتشر كرديم تا در آستانه روزي كه سيداحمد خميني درگذشت، يادي از آنروزها و روايتهايش داشته باشيم.
کد خبر: ۳۰۴۸۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۰
کد خبر: ۲۹۲۸۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۴/۰۶